محمدرضا جمشیدی
شاید شما هم به مثابه نگارنده باور دارید که وزارت جهاد کشاورزی به لحاظ نوع کارکرد رسانهای، تفاوتهای قابل اعتنایی به نسبت وزارتخانههای همنوع خود دارد، از نحوه تعامل وزیر با ارباب جراید گرفته تا نوع واکنشهای روابط عمومی این مجموعه عریض و طویل با رسانههای مرتبط با بخش کشاورزی در مناسبتهای مختلف تفاوتهای چشمگیری مشاهده میشود.
از لج بهبهان تا برهوت رسانهای
این وزارتخانه در طول یک دهه گذشته و شاید هم دو دهه گذشته وزرایی را به خود دیده است که گاهی حتی به طور کاملا ناگهانی با تصمیمهای خلقالساعه و شاید هم به تاسی از ذات و روحیات شخصی خود، برخی اوقات شیر فلکه اطلاعرسانی را به گونهای گشودهاند که افکار عمومی را سیراب کردهاند و گاهی هم لج بهبهان و بیاعتنایی ذاتی به افکار عمومی، «برهوت رسانهای» را به ارمغان آورده است.
دکتر عیسی کلانتری وزیر 13 ساله کشاورزی به قدری رسانهای بود و هست که نهتنها برخی خبرنگاران استخوان خرد کرده را به اسم صدا میزند، بلکه ارج و قربی را به خبرنگاران بخش در دهه 70 بخشیده بود که حتی آن ها را با آسانسور ویژه خود رهسپار طبقات ساختمان شیشهای میکرد. مهندس اسکندری نیز که همگان از جلسات ماهانه او با رسانهها و ارایه شماره تلفن همراهش خاطرات بسیار دارند، جلساتی که گاهی حتی تا پاسی از شب هم به درازا میانجامید.
فقدان بازوی رسانهای و باختن قافیه تنظیم بازار
البته در کنار همه این خاطرات خوب، دوران «حبس اطلاعات» در دوره وزارت مهندس خلیلیان هم تا سالهای سال نقشبند اذهان بسیاری از فعالان حوزه رسانه خواهد بود.
دوران سیاه اطلاعرسانی که نهتنها حبس اطلاعات خاطر افکار عمومی را آزرده بود، بلکه نحوه خاص اطلاعرسانی و چالشهای آماری به وقوع پیوسته که تنها از سوی یکی دو رسانه همسو با دولت وقت صورت میگرفت سالهای تیره و تار اطلاعرسانی در بخش کشاورزی را به تصویر کشیده بود، سالهایی که نه وزیر در دسترس بود و نه معاونان که به توصیه وزیر از هرگونه مصاحبه و اطلاعرسانی منع شده بودند، در راستای تنویر افکار عمومی گام برمیداشتند و شاید همین رویه باعث شد جهاد کشاورزی فاقد بازوی رسانهای، قافیه تنظیم بازار را تنها پس از چند ماه به وزارت صنعت، معدن و تجارت ببازد. در چنین فضایی وقتی محمود حجتی، وزیر جهاد کشاورزی دولت یازدهم شد، به واسطه شور و شعفی که پیروزی رییس جمهور روحانی در میان اقشار مختلف مردم ایجاد کرده بود، بارقههای امید بسیاری در دل فعالان رسانهای بخش کشاورزی یا همان جامعه رسانهای کشاورزی (به تعبیر مدیر فعلی روابط عمومی وزارتخانه) که خاطرههای خوشی از نحوه تعامل او و تیم همکارانش در دولت هفتم داشتند، روشن کرد.
طلیعه روزهای آفتابی اطلاعرسانی
بارقههایی که حتی در سال 92 و در 6 ماهه نخست فعالیت محمود حجتی به یقین هم رسید و شریان اطلاعرسانی به گونهای به حرکت درآمد که همگان انتظار داشتند و طلیعه روزهای آفتابی اطلاعرسانی در کشاورزی هم مشاهده شد.
شاید به جرات بتوان شاهبیت این فضای مثبت رسانهای را در انتصاب مهندس شاهرخ رمضاننژاد بر مسند ریاست روابط عمومی این وزراتخانه استراتژیک اما پرحاشیه قلمداد کرد. مدیری که نهتنها خود دستی بر آتش رسانهها داشت، بلکه به واسطه شخصیت ذاتی و نوع تعامل با اصحاب رسانه به عنوان چهرهای محبوب سکاندار رسانهای جامعه کشاورزی شد. البته نمیتوان انرژی مثبت وزیر در چند ماهه نخست را نیز نادیده گرفت، اما هنوز هم معلوم نیست که چرا پس از انتصاب مهندس سینکی، به عنوان قائممقام بازرگانی وزیر به ناگاه ورق برگشت و در طول 4 ماه گذشته جز یکی دو معاون رسانهای وزیر دیگر افکار عمومی تشنه جامعه کشاورزی سیراب نمیشود.
به راستی چه شد که مهندس سینکی که مدیری رسانهای در وزارت صنعت، معدن و تجارت بود، به ناگاه مهر سکوت بر لب زد و از هرگونه مصاحبه و اطلاعرسانی پیرامون حوزهای که پرسشهای بسیاری در نزد افکار عمومی بهخصوص پس از تفویض تنظیم بازار وجود دارد، شانه خالی میکند؟!
به راستی دکتر عبدالمهدی بخشنده، همان معاون وزیر جهاد کشاورزی دولت هشتم است که به بهترین شکل حتی شایستهتر از روابط عمومی وقت از ابزار و ظرفیتهای رسانهای بخش بهره میگرفت؟!
سرانجام اینکه وزیر جهاد کشاورزی در 6 ماهه نخست فعالیت در دولت یازدهم چه دید که به یکباره تغییر رویه داد؟! به گونهای که چند روز پیش و در آیین بازدید از پژوهشکده بیوتکنولوژی که با حضور دکتر جهانگیری، معاون اول ریاست جمهوری برگزار شد، تعدادی از خبرنگاران به واسطه آن که وزیر جهاد کشاورزی از پاسخگویی به پرسشهای بسیار آن ها طفره رفته، متاثر شده و روابط عمومی را به باد انتقاد گرفتند و در نهایت دق دلی خود را بعد از ظهر آن روز، روی خروجی خبرگزاریشان قرار دادند؟!
جایگاه نامعلوم روابط عمومی
در این وادی آیا مشخص شده تصویرساز فضای فعلی رسانهای در بخش کشاورزی کیست؟ آیا روابط عمومی برای زدودن این تصویر بیکار بوده یا ابزار و اختیار اجرایی را نداشته است؟ بهراستی جایگاه روابط عمومی نزد وزیر و بدنه جهاد کشاورزی کجاست که از تغییر چنین فضایی عاجز است؟ آیا بودجه و امکانات کافی و نیروی انسانی خبره در اختیار مدیر روابط عمومی فعلی قرار دارد که قادر باشد فضای فعلی را ترمیم کند که همکاران رسانهای کاسه را بر سر آن میشکنند؟
همگان مهندس رمضاننژاد را تئوریسینی زبده در بخش کشاورزی میشناسند، تئوریسینی که در همین مدت کوتاه در تغییر دیدگاه افکار عمومی نسبت به مقوله کشاورزی بسیار موفق بوده است، ولی باید پذیرفت کوتاهیها و توقعهای بهحقی که ما اصحاب رسانه از او داریم ریشه تاریخی دارد و بیانصافی است که همه این نارساییها را از چشم او ببینیم، چراکه بیشک ادامه روند فعلی از انگیزه او خواهد کاست و او را از توجه نکردن به توصیههایی که قبل از قبول مسوولیت فعلی و مسیر پرمخاطرهای که بر روی آن گام گذاشته بیشتر مغبون خواهد ساخت.
در اینکه پرسش، حق افکار عمومی و رسانههای مظلوم بخش است شکی وجود ندارد و برای دولت یازدهم که با شعار پاسخگویی و توجه به مردم وارد میدان شده، به هیچ وجه مطلوب نیست که رسانههایش از پاسخگو نبودن مسوولان در بخشی که حداقل روزی 3 بار بر سفره آحاد مردم مورد نقد قرار میگیرند، گلایهمند باشند. رویهای که شاید نقش روابط عمومی فعلی جهاد کشاورزی در حاکم شدنش بسیار ناچیزتر از آنی باشد که امروز بخواهیم توپ ناکامی را به زمیناش پرتاپ کنیم. شاید فوریترین و معقولترین راه حمایت از ترفیع جایگاه روابط عمومی در چارت سازمانی جهاد کشاورزی و افزایش توان مالی در بودجه سال 94 باشد، چراکه روابط عمومی فاقد بودجه و ابزار، هیچ جایگاه و کارآیی نزد مدیران بالادستی نخواهد داشت و شیر بی یال اشکمی را ماند که حتی توان حرکت کردن ندارد و شاید امروز گرفتن چماق تکفیر برای آن ها بیانصافی بوده و به نوعی باعث از دست رفتن فرصت تاریخی فعلی برای طنینانداز شدن تفکر متعالی بر کالبد چشم و چراغ جهاد کشاورزی باشد.
شاید شما هم به مثابه نگارنده باور دارید که وزارت جهاد کشاورزی به لحاظ نوع کارکرد رسانهای، تفاوتهای قابل اعتنایی به نسبت وزارتخانههای همنوع خود دارد، از نحوه تعامل وزیر با ارباب جراید گرفته تا نوع واکنشهای روابط عمومی این مجموعه عریض و طویل با رسانههای مرتبط با بخش کشاورزی در مناسبتهای مختلف تفاوتهای چشمگیری مشاهده میشود.
از لج بهبهان تا برهوت رسانهای
این وزارتخانه در طول یک دهه گذشته و شاید هم دو دهه گذشته وزرایی را به خود دیده است که گاهی حتی به طور کاملا ناگهانی با تصمیمهای خلقالساعه و شاید هم به تاسی از ذات و روحیات شخصی خود، برخی اوقات شیر فلکه اطلاعرسانی را به گونهای گشودهاند که افکار عمومی را سیراب کردهاند و گاهی هم لج بهبهان و بیاعتنایی ذاتی به افکار عمومی، «برهوت رسانهای» را به ارمغان آورده است.
دکتر عیسی کلانتری وزیر 13 ساله کشاورزی به قدری رسانهای بود و هست که نهتنها برخی خبرنگاران استخوان خرد کرده را به اسم صدا میزند، بلکه ارج و قربی را به خبرنگاران بخش در دهه 70 بخشیده بود که حتی آن ها را با آسانسور ویژه خود رهسپار طبقات ساختمان شیشهای میکرد. مهندس اسکندری نیز که همگان از جلسات ماهانه او با رسانهها و ارایه شماره تلفن همراهش خاطرات بسیار دارند، جلساتی که گاهی حتی تا پاسی از شب هم به درازا میانجامید.
فقدان بازوی رسانهای و باختن قافیه تنظیم بازار
البته در کنار همه این خاطرات خوب، دوران «حبس اطلاعات» در دوره وزارت مهندس خلیلیان هم تا سالهای سال نقشبند اذهان بسیاری از فعالان حوزه رسانه خواهد بود.
دوران سیاه اطلاعرسانی که نهتنها حبس اطلاعات خاطر افکار عمومی را آزرده بود، بلکه نحوه خاص اطلاعرسانی و چالشهای آماری به وقوع پیوسته که تنها از سوی یکی دو رسانه همسو با دولت وقت صورت میگرفت سالهای تیره و تار اطلاعرسانی در بخش کشاورزی را به تصویر کشیده بود، سالهایی که نه وزیر در دسترس بود و نه معاونان که به توصیه وزیر از هرگونه مصاحبه و اطلاعرسانی منع شده بودند، در راستای تنویر افکار عمومی گام برمیداشتند و شاید همین رویه باعث شد جهاد کشاورزی فاقد بازوی رسانهای، قافیه تنظیم بازار را تنها پس از چند ماه به وزارت صنعت، معدن و تجارت ببازد. در چنین فضایی وقتی محمود حجتی، وزیر جهاد کشاورزی دولت یازدهم شد، به واسطه شور و شعفی که پیروزی رییس جمهور روحانی در میان اقشار مختلف مردم ایجاد کرده بود، بارقههای امید بسیاری در دل فعالان رسانهای بخش کشاورزی یا همان جامعه رسانهای کشاورزی (به تعبیر مدیر فعلی روابط عمومی وزارتخانه) که خاطرههای خوشی از نحوه تعامل او و تیم همکارانش در دولت هفتم داشتند، روشن کرد.
طلیعه روزهای آفتابی اطلاعرسانی
بارقههایی که حتی در سال 92 و در 6 ماهه نخست فعالیت محمود حجتی به یقین هم رسید و شریان اطلاعرسانی به گونهای به حرکت درآمد که همگان انتظار داشتند و طلیعه روزهای آفتابی اطلاعرسانی در کشاورزی هم مشاهده شد.
شاید به جرات بتوان شاهبیت این فضای مثبت رسانهای را در انتصاب مهندس شاهرخ رمضاننژاد بر مسند ریاست روابط عمومی این وزراتخانه استراتژیک اما پرحاشیه قلمداد کرد. مدیری که نهتنها خود دستی بر آتش رسانهها داشت، بلکه به واسطه شخصیت ذاتی و نوع تعامل با اصحاب رسانه به عنوان چهرهای محبوب سکاندار رسانهای جامعه کشاورزی شد. البته نمیتوان انرژی مثبت وزیر در چند ماهه نخست را نیز نادیده گرفت، اما هنوز هم معلوم نیست که چرا پس از انتصاب مهندس سینکی، به عنوان قائممقام بازرگانی وزیر به ناگاه ورق برگشت و در طول 4 ماه گذشته جز یکی دو معاون رسانهای وزیر دیگر افکار عمومی تشنه جامعه کشاورزی سیراب نمیشود.
به راستی چه شد که مهندس سینکی که مدیری رسانهای در وزارت صنعت، معدن و تجارت بود، به ناگاه مهر سکوت بر لب زد و از هرگونه مصاحبه و اطلاعرسانی پیرامون حوزهای که پرسشهای بسیاری در نزد افکار عمومی بهخصوص پس از تفویض تنظیم بازار وجود دارد، شانه خالی میکند؟!
به راستی دکتر عبدالمهدی بخشنده، همان معاون وزیر جهاد کشاورزی دولت هشتم است که به بهترین شکل حتی شایستهتر از روابط عمومی وقت از ابزار و ظرفیتهای رسانهای بخش بهره میگرفت؟!
سرانجام اینکه وزیر جهاد کشاورزی در 6 ماهه نخست فعالیت در دولت یازدهم چه دید که به یکباره تغییر رویه داد؟! به گونهای که چند روز پیش و در آیین بازدید از پژوهشکده بیوتکنولوژی که با حضور دکتر جهانگیری، معاون اول ریاست جمهوری برگزار شد، تعدادی از خبرنگاران به واسطه آن که وزیر جهاد کشاورزی از پاسخگویی به پرسشهای بسیار آن ها طفره رفته، متاثر شده و روابط عمومی را به باد انتقاد گرفتند و در نهایت دق دلی خود را بعد از ظهر آن روز، روی خروجی خبرگزاریشان قرار دادند؟!
جایگاه نامعلوم روابط عمومی
در این وادی آیا مشخص شده تصویرساز فضای فعلی رسانهای در بخش کشاورزی کیست؟ آیا روابط عمومی برای زدودن این تصویر بیکار بوده یا ابزار و اختیار اجرایی را نداشته است؟ بهراستی جایگاه روابط عمومی نزد وزیر و بدنه جهاد کشاورزی کجاست که از تغییر چنین فضایی عاجز است؟ آیا بودجه و امکانات کافی و نیروی انسانی خبره در اختیار مدیر روابط عمومی فعلی قرار دارد که قادر باشد فضای فعلی را ترمیم کند که همکاران رسانهای کاسه را بر سر آن میشکنند؟
همگان مهندس رمضاننژاد را تئوریسینی زبده در بخش کشاورزی میشناسند، تئوریسینی که در همین مدت کوتاه در تغییر دیدگاه افکار عمومی نسبت به مقوله کشاورزی بسیار موفق بوده است، ولی باید پذیرفت کوتاهیها و توقعهای بهحقی که ما اصحاب رسانه از او داریم ریشه تاریخی دارد و بیانصافی است که همه این نارساییها را از چشم او ببینیم، چراکه بیشک ادامه روند فعلی از انگیزه او خواهد کاست و او را از توجه نکردن به توصیههایی که قبل از قبول مسوولیت فعلی و مسیر پرمخاطرهای که بر روی آن گام گذاشته بیشتر مغبون خواهد ساخت.
در اینکه پرسش، حق افکار عمومی و رسانههای مظلوم بخش است شکی وجود ندارد و برای دولت یازدهم که با شعار پاسخگویی و توجه به مردم وارد میدان شده، به هیچ وجه مطلوب نیست که رسانههایش از پاسخگو نبودن مسوولان در بخشی که حداقل روزی 3 بار بر سفره آحاد مردم مورد نقد قرار میگیرند، گلایهمند باشند. رویهای که شاید نقش روابط عمومی فعلی جهاد کشاورزی در حاکم شدنش بسیار ناچیزتر از آنی باشد که امروز بخواهیم توپ ناکامی را به زمیناش پرتاپ کنیم. شاید فوریترین و معقولترین راه حمایت از ترفیع جایگاه روابط عمومی در چارت سازمانی جهاد کشاورزی و افزایش توان مالی در بودجه سال 94 باشد، چراکه روابط عمومی فاقد بودجه و ابزار، هیچ جایگاه و کارآیی نزد مدیران بالادستی نخواهد داشت و شیر بی یال اشکمی را ماند که حتی توان حرکت کردن ندارد و شاید امروز گرفتن چماق تکفیر برای آن ها بیانصافی بوده و به نوعی باعث از دست رفتن فرصت تاریخی فعلی برای طنینانداز شدن تفکر متعالی بر کالبد چشم و چراغ جهاد کشاورزی باشد.
نظر شما